اومدي دوباره شاعرم كني
فكر كردم فصل عاشقونه هاست
زير بارون بوي موهات پيچيد
آره بارون خونه ي ديوونه هاست
ناگهان دنياي من يك لحظه شد
آشنا شد با نفس هات جان من
گرمي دست تو از نو آب كرد
زمهرير خسته ي دستان من
رفت هر چه بود در پيچ و خم
گيسوان مست و رويايي تو
ياد من انداخت كه عاشق شوم
طرح چشمان تماشايي تو
آي بارون،آي بارون
از عطر بهار روي اين شهر ببار
آي بارون يك بار ديگه
بوي موهاي خيسشو واسم بيار
سالها ميگذره اما هنوز
يادشونه كوچه هاي دربند
كه يه شب ميون بارون بهار
دو نفر فهميده بودند عاشق اند
يكي از اون دو نفر،حتي هنوز
وقتي كه بارون مياد هرجا باشه
چشماشو ميبنده و بو ميكشه
شايد از گيسوي تو عطري باشه
آي بارون،آي بارون
از عطر بهار روي اين شهر ببار
آي بارون يك بار ديگه
بوي موهاي خيسشو واسم بيار