اونکه پشت شیشه،شبا سر میذاره
میدونه پنجره،بین ما دیواره
از پشت شیشه ها،با رنج بی زبونی
میخونه با اشاره،حدیث مهربونی
پشت این پنجره های بسته ی نامهربون
برام از خوبی و از شادی بخون
پشت این پنجره های بسته ی نامهربون
برام از خوبی و از شادی بخون
صدای گریه هامون،نوای هر شب ماست
تو این شب غریبه،صدای تو آشناست
تو این کویر غربت،کسی به فکر ما نیست
به فکر آبی دور،به فکر دریاها نیست
شب نباید تو دلم خونه کنه
بگو آفتاب زلفاشو شونه کنه
اونکه پشت شیشه،شبا سر میذاره
میدونه پنجره،بین ما دیواره
از پشت شیشه ها،با رنج بی زبونی
میخونه با اشاره،حدیث مهربونی
پشت این پنجره های بسته ی نامهربون
برام از خوبی و از شادی بخون
پشت این پنجره های بسته ی نامهربون
برام از خوبی و از شادی بخون
صدای گریه هامون،نوای هر شب ماست
تو این شب غریبه،صدای تو آشناست
تو این کویر غربت،کسی به فکر ما نیست
به فکر آبی دور،به فکر دریاها نیست
شب نباید تو دلم خونه کنه
بگو آفتاب زلفاشُ شونه کنه