از بس که عمری خوردهام بغض گلویم را
دریادلم حالا! ببند ای عشق، جویم را
بیپرده با من باش! این مردم نمیدانند
تنها حجابت فاش کرده موبهمویم را
این چندقطره اشکِ تو عشق است یا بازی؟!
که میبرد این چندقطره آبرویم را!
من صحبتم با زندگی جز عشق چیزی نیست
چون خواندهام دستِ حریفِ روبهرویم را
زیباترین رویایی
حتا در این تنهایی
من اینهمه زیبایی
هرگز ندیدم
شبیه کوه دردم
هر شب صدایت کردم
تا به خودم برگردم
تو را شنیدم
در سینهات یک رازِ پنهان است وُ میخواهم
پایان دهم امشب عذاب جستجویم را
در سینهام یک آرزو دارم نمیگویم
شاید خودت پیدا کنی آن آرزویم را
زیباترین رویایی
حتا در این تنهایی
من اینهمه زیبایی
هرگز ندیدم
شبیه کوه دردم
هر شب صدایت کردم
تا به خودم برگردم
تو را شنیدم