من بی قرارت هستم و بی قرار رفتنی
اصلا نه در فکر خودت هستی نه در فکر منی
یک لحظه پیش من بمان تنها به ماندن
فکر کن یک شب به رویای من و تنهایی من فکر کن
وقتی که شب ها سایه ات همراه با من
میشود دنبال تو خانه به خانه شهر روشن میشود
با تو ستاره به ستاره شب چراغان
میشود یک شهر در میخانه چشم تو مهمان میشود
دریا شدی از من گذشتی و گرفتارت
شدم حال مرا دیدی و خندیدی و بیمارت شدم
رفتی که دنبال خودت اشک مرا جاری کنی
حالا فقط باید خودت از من پرستاری کنی
از من پرستاری کنی ...
وقتی که شب ها سایه ات همراه با من
میشود دنبال تو خانه به خانه شهر روشن میشود
با تو ستاره به ستاره شب چراغان میشود
یک شهر در میخانه چشم تو مهمان میشود