/- 0 کامنت
/- 29 آوریل 2024
/- 299,720 بازدید
متن آهنگ پیر مغان علیرضا عصار
عجب شوخی بی جایی عجب هشدار بی گاهی
که با این زورق بشکسته و دریای مشکل ها
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها
پس از عمری که گشتم عاقبت آگه ز راه و رسم منزل ها
کنون باید روم جایی که خون افتاده در دلها
بگویید عاشقان ای رستگان از خیل عاقل ها
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزل ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها