تو شروع آسمونی می دونستم نمی مونی
چشم تو آخر دنیاست خودت اینو نمی دونی
داشتن و نداشتن تو گاهی سخته گاهی ساده
اگه راهی اگه بی راه منم و پای پیاده
آخ که چه ساده گم شدم تو غربت چشمای تو
سکوت شیشه ی دلم شکسته با صدای تو
آخ که تموم لحظه هام اسمتو یادم نمی ره
گذشته ها گذشته و هیچکی گناهی نداره
وقتی با تمام قلبم واسه زندگی می میرم
تن من می لرزه اما تو را از خودم می گیرم
منِ بی من منِ بی تو منِ از سایه فراری
می شم اون حادثه ای که روزی بود و روزگاری
حالا من نه توی قصه نه تو آرزو نه خوابم
این یه اتفاق ساده ست چرا دنبال جوابم
آخ که چه ساده گم شدم تو غربت چشای تو
سکوت شیشه ی دلم شکسته با صدای تو
آخ که تموم لحظه هام اسمتو یادم نمی ره
گذشته ها گذشته و هیچکی گناهی نداره