حرفامو میشنوی از لا به لای شعر اینجوری بهتره
اما بدون هنوز شبهام بدون عکس محاله بگذره
بودی کنار من اما چه سوت و کور من بودمو خودم
با این همه ولی از گوشه گیریات خسته نمیشدم
تو با خودم که هیچ با سایه ی منم حرفی نمیزدی
با این همه ولی به شب نشینی دلم خوش اومدی
با این همه ولی به شب نشینی دلم خوش اومدی
خوش اومدی...
از چی برات بگم وقتی نگفتنا با من اجین شده
حس میکنم دلم غمگین ترین دله روی زمین شده
روزا که میگذرن اما محاله که حسم عوض بشه
آخه هر شب یه ذره شعر روح خرابمو سمت تو میکشه
آخه هر شب یه ذره شعر روح خرابمو سمت تو میکشه
سمت تو میکشه ....
امشب قراره که باخاطرات تو
بازم بشینمو باز دردو دل کنم
با کاغذای شعر صبحو ببینمو غرق خودم بشم
باقطره های اشـک
رو کاغذای خیس، این بیت آخره
اما همیشه شعر پایان قصه نیست
پایان قصه نیست!
پایان قصه نیست!
پایان قصه نیست!
پایان قصه نیست!